بر رخ ما عاشقان کس نگشاید دریدر مقالات قبلی(غیبت از ترس کشته شدن، راز سر به مهر غیبت!) گفتیم هر چند که آنچه به عنوان حکمت غیبت مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، در حد خود امری پسندیده و مطلوب است، امّا نکته مهم این است که بدانیم نباید این بحث ها سبب دور شدن ما از مطلب اصلی و مطلوب واقعی شود. مطلوب اصلی این نیست که ما بدانیم آن حضرت برای چه غایب است، مطلوب حقیقی این است که انسان بداند وظیفهی او در دوران غیبت چیست؟ آیا به وظیفهی خود عمل میکند یا نه؟ حال سؤال این است که وظیفه ما در دوران غیبت چیست؟! بهترین حالت آن است که خود صاحب الزمان(عج) وظیفه ما در این دوران را مشخص نمایند! حضرت ولی عصر (سلامالله علیه) در پاسخ به نامهای که اسحاق بن یعقوب توسط محمد بن عثمان عَمری (دومین نایب خاص دوران غیبت صغری) برای ایشان فرستادند، توقیعی(1) را مرقوم فرمودند که در پایان نامه، پس از آن که به شیعیان توصیه فرمودند که از اموری که اگر کشف شود، شما را اندوهگین و خاطرتان را مکدّر خواهد کرد، سؤال نکنید، به وظیفهی شیعیان در عصر غیبت اشاره کرده و فرمودند: برای تعجیل در امر فرج بسیار دعا کنید که فرج شما نیز در همین است؛ "وأکثروا الدعاء بتعْجیل الفَرَج فإنّ ذلک فَرَجَکم". روشن است که منظور از دعا این نیست که انسان به گفتن "اللّهمّ عجّل لولیک الفرج" اکتفا کرده، بدین طریق رفع تکلیف کند. حال سؤال این است که وظیفه ما در دوران غیبت چیست؟! بهترین حالت آن است که خود صاحب الزمان(عج) وظیفه ما در این دوران را مشخص نمایند! بلکه دعا باید حقیقی باشد. از این جهت کسی میتواند واقعاً و از عمق جانش برای تعجیل در امر فرج آن حضرت دعا کند که انتظارش انتظار حقیقی باشد. کسی میتواند منتظر حقیقی مصلح جهانی باشد که علاوه بر صالح بودن، در حد توان خود مصلح نیزباشد. بدین ترتیب آن حضرت در این جمله بزرگترین توصیهی اخلاقی را به شیعیان کرده است. البته دعا برای فرج آن حضرت (علیهالسلام) که مجرای فیض خدای سبحان است میتواند زمینهی گشایش دشواریهای موردی و مقطعی افراد یا جامعه را برطرف نماید، گرچه فرج اصیل و گشایش نهایی فقط با ظهور حضرتش و در ظلّ زعامت انسان کامل محقق میشود.(2) تا نگشاید حجاب آن مه مکی نقاب بر رخ ما عاشقان کس نگشاید دری(3) پی نوشت ها: 1- اصل توقیع به معنای چیزی است که به نوشته ملحق میشود؛ التوقیع فى الکتاب: إلحاق شىء فیه (العین، "وقع"). و از آن جهت که پاسخ نامه در ذیل آن نوشته و به آن ملحق میشود به آن توقیع میگویند؛ نظیر جواب استفتایی که امروز متداول است. ما در مقاله قبل به مفاد این نامه به طور مفصل تری پرداخته ایم. 2- عصاره خلقت، آیت الله جوادی آملی، صص117-108 3- دیوان حکیم الهی قمشهای، ص 355.
نویسنده: گمگشته |
جمعه 87 بهمن 18 ساعت 7:45 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|