الف/2 ستیز با استکبار و مستکبران یک جبهه، جبهه یاوران حق و یک جبهه، جبهه یاوران باطل. در یک سو پیامبران و پیروان آنها و در سوى دیگر، چهرههاى گوناگون استکبار ؛ یاوران شیطان، قدرتهاى بیدادگر سیاسى (ملا) 7، قدرتهاى فاسد اقتصادى (مترفان)8 و قدرتهاى منحرف مذهبى (احبار و رهبان) .9 و همیشه با پیامبران الهى، انسانهاى حقگراى بسیارى بودهاند که پرچم مبارزه را هرگز زمین نگذاشتهاند. «و کاین من نبى قاتل معه ربیون کثیر فما و هنوا لما اصابهم فى سبیل الله و ماضعفوا و ما استکانوا و الله یحب الصابرین.» 10 و چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنها پیکار کردند. آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنها مىرسید سست نشدند و ناتوان نگردیدند و تن به تسلیم ندادند و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد. «ربیون» یعنى آنان که مختص پروردگار خویش بوده، به غیر او مشغول نیستند. آنها در پیوندى محکم با حق بوده، اهل اخلاص و استقامتند. آنها الگوهاى مقابله با مستکبرانند. آنها به یارى پیام آوران الهى برخاستند و از مشکلات طاقت فرساى مبارزه در راه حق هرگز سست و ناتوان نشدند و هرگز در برابر دشمنان کرنش نکردند و ذلت نشان ندادند و تسلیم نشدند. «و ما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین. فاتهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الاخرة والله یحب المحسنین.» 11 گفتارشان جز این نبود که خدایا از گناهان و اسراف ما درگذر و ما را ثابت قدم بدار و در غلبه بر کافران یاریمان فرما. و خداوند به آنها هم بهره و ثواب دنیوى را عطا فرمود و هم از ثوابهاى نیک آخرت بهرهمندشان ساخت و خدا نیکوکاران را دوست دارد. خداوند در این آیات وضع و حال «ربیون» را چه از نظر کردار و چه از نظر گفتار حکایت کرده است تا سرمشقى براى مؤمنان در مبارزه و مقابله با مستکبران باشند و شعار آنان را شعار خود و کردار آنان را کردار خود قرار دهند و به همان راهى روند که آنان رفتند تا به بلندى مرتبه و ارزشها و کرامتهایى که آنان دست یافتند، دست یابند. 12 البته این سخن که همیشه انسانهایى هستند که با باطل و تباهى و ستمگرى مقابله مىکنند به معناى اصالت بخشیدن به نزاع و تخاصم نیست. دشمنى اصل نیست. جنگ و پیکار مقصد نیست. رحمت و محبت اصل است؛ غضب و شدت تبعى است. مقابله با مستکبران در واقع برداشتن خارهاى مسیر کمال انسانهاست. برداشتن موانع راه هدایت است. باز کردن کند و زنجیرهاى بسته شده به دست و پاى آدمیان است و نیز رحمت به آنان که خود را در ظلمات ستمگرى فرو بردهاند تا بیش از آن فرو نروند. و رسول اکرم (ص) مظهر رحمت واسعه الهى بود و همگان را بر هدایت مىخواست و پیکارهاى آن حضرت نیز رحمت بر همگان بود امام امت (ره) در این باره در وصیتى به فرزندشان فرمودهاند: «... راستى چرا پیمبر خاتم (ص) از ایمان نیاوردن مشرکان آن گونه تأسف و تأثّر جانفرسا داشت که مخاطب شد به خطاب «لعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث أسفا».13 جز آنکه به همه بندگان خدا عشق مىورزیدند و عشق به خدا عشق به جلوههاى او است. او از حجابهاى ظلمانى خود بینىها و خود خواهىهاى منحرفان که منجر به شقاوت آنان و منتهى به عذاب الیم جهنم که ساخته و پرداخته اعمال آنان است رنج مىبرد و سعادت همه را مىخواست؛ چنانچه براى سعادت همه مبعوث شده بود و مشرکان و منحرفان کوردل با او که براى نجات آنان آمده بود دشمنى مىکردند... و اهل معرفت مىدانند که شدت بر کفار که از صفات مؤمنین ست و قتال با آنان نیز رحمتى است و از الطاف خفیه حق است و کفار و اشقیا در هر لحظه که بر آنان مىگذرد بر عذاب آنان که از خودشان است افزایش کیفى و کمى «الى مالانهایة له» حاصل مىشود، پس قتل آنان که اصلاحپذیر نیستند رحمتى است در صورت غضب و نعمتى است در صورت نقمت ؛ علاوه بر آن رحمتى است بر جامعه، زیرا عضوى که جامعه را به فساد کشاند چون عضوى است در بدن انسان که اگر قطع نشود او را به هلاکت کشاند...»14 مستکبران همیشه به مقابله با حق پرداختهاند و سد راه هدایت بودهاند و از این رو براى برداشتن مانع باید با آنان مقابله شود، آنها آیات خدا را منکر مىشوند و دست از استکبار خویش بر نمىدارند. «والذین کذبوا بایاتنا و استکبروا عنها اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون.» 15 و آنها که آیات ما را تکذیب کنند و در برابر آن تکبر ورزند اهل دوزخند، جاودانه در آن خواهند ماند. آنها به آیات الهى گوش نمىسپارند: «و اذا تتلى علیه ایاتنا ولى مستکبراً کان لم یسمعها کان فى اذنیه و قرا فبشره بعذاب الیم.» 16 (و چون آیات ما بر او خوانده مىشود از سر استکبار روى بر مىتابد، پندارى آن را نشنیده است گویى در دو گوش او سنگینى است. پس او را به عذابى دردناک مژده بده). آنها ایمان به حق نمىآورند و به انکار آخرت مىپردازند: «لا یؤمنون بالاخرة قلوبهم منکرة و هم مستکبرون.» 17(آخرت را باور نمىکنند، دلهایشان انکار کننده است و خودشان مستکبرند). بنابراین مقابله با مستکبران به مفهوم درگیرى همیشگى پیروان حق با پیروان باطل در چهرههاى گوناگون آن است. چهرههایى که تجلى بزرگ بینى و تکبر و اَنانیت است. قرآن کریم از آنان با اسامى مختلفى به اعتبار صفتى که در ایشان ظهور یافته نام برده است که همه پیروان شیطانند زیرا او رأس مستکبران و پیشوا و بزرگ ایشان است .
نویسنده: گمگشته |
جمعه 87 اسفند 23 ساعت 8:17 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|