سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وبلاگ کانون جوانان شهدای گمنام
از دانشمندان سؤال و با حکیمان گفتگو و بافقیران همنشینی کنید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

بسم الله الرحمن الرحیم

واقعه تاریخی کربلا بی شک بی نظیرترین واقعه تاریخی است که در طول تاریخ حیات بشری اتفاق افتاده است.این واقعه با توجه به ابعاد گسترده ای که در خود دارد تا کنون توانسته است میلیونها انسان را در زمینه های گوناگون به خود جذب نماید. از وعاظ روضه خوان و مداحان گرفته تا شعرا،‏ نویسندگان ،‏ هنرمندان ،‏ رهبران سیاسی و اجتماعی و ... اما این واقعه تاریخی و ماندگار مانند سایر وقایع دیگر از انحرافات و آسیب ها مصون نمانده است به شکلی که باز همان دسته از انسانهائی که سابقاً ذکر شد از دیدگاههای مختلف به این مقوله پرداخته اند ما نیز در این مبحث کوتاه از میان آسیبهای فراوانی که به این حادثه مهم و سرنوشت ساز وارد شده است به سه آسیب در زمینه عزاداری می پردازیم ، انشاءالله که مورد قبول حق واقع شود. 

1- تبیین نشدن فلسفه صحیح قیام

1- تبیین نشدن فلسفه صحیح قیام

یکی از عوامل بنیادین وقوع تحریف لفظی و معنوی و ورود آسیب‏های متعدد به ساحت فرهنگ عاشورا و عزاداری سیدالشهداعلیه السلام، عدم تبیین و تشریح آموزه‏های ناب عاشورایی و اهداف و فلسفه نهضت عاشورا در میان مردم است. این نقص متوجه نخبگان و دانشورانی است که مرجع توده مردم به شمار می‏آیند که به طور عمیق و همه‏جانبه در عاشورا اندیشه نکردند و به درستی به تشریح و تبلیغ آن نپرداختند؛ به تک‏بعدی‏نگری پرداختند یا میدان را به غیر اهل واگذاشتند. به همین سبب بود که فلسفه‏سازی‏های انحرافی در میان مردم و حتی در میان خواص رواج یافت و در ادبیات شعری و غیر شعری نیز تبلور یافت. این موضوع که خود یک تحریف معنوی عمده است، زمینه‏ساز بسیاری از تحریف‏های لفظی نیز قرار گرفت. شهید مطهری‏رحمه الله در این راه، از دو فلسفه‏تراشی انحرافی برای قیام اباعبداللَّه‏علیه السلام نام می‏برد. نخست اینکه شهادت امام حسین‏علیه السلام را، کفاره گناهان امت و دوستداران عترت و هدف از قیام را، تنها آمرزش و شفاعت گناهکارانی که ولایت و محبت آن حضرت را دارند، دانسته‏اند.[1] .

این تفسیر از قیام، کاملاً شبیه به برداشت مسیحیان از - به زعم خود - کشته شدن حضرت عیسی و بلکه رونوشتی از آن است. مسیحیت بر این باور بود که همان‏طور که مردم در آسیب وضعی گناه شرکت دارند، یک نماینده از بشریت می‏تواند کفاره این گناه باشد... و عیسی کفاره آن آسیب را یک‏بار و برای همیشه محقق ساخت.[2] .

شهید مطهری با اشاره به این تفسیر، به نقد آن می‏پردازد و می‏گوید:

شهادت آن حضرت به عنوان کفاره گناهان امت واقع شد! امام حسین‏علیه السلام شهید شد که اثر گناهان را در قیامت خنثی کند و به مردم از این جهت آزادی بدهد. در حقیقت مقابل این عقیده، باید گفت امام حسین‏علیه السلام دید که یزیدها و ابن زیاد و شمر و سنان‏ها هستند، اما عده‏شان کم است؛ خواست کاری بکند که بر عده اینها افزوده شود. اباعبداللَّه که برای مبارزه با گناه کردن قیام کرد، ما گفتیم قیام کرد تا سنگری برای گنهکاران باشد. گفتیم حسین‏علیه السلام یک شرکت بیمه تأسیس کرد. بیمه چه؟ بیمه گناه. گفت ایهاالناس! هر چه می‏توانید بد باشید من بیمه شما هستم.[3] .

این تفسیر، از دیرباز تاکنون در میان مردم رواج داشته و دارد و بخش قابل توجهی از ادبیات عاشورا را تشکیل می‏دهد و در اشعار، تعزیه‏ها، منبرها و...بازگو می‏شود.

در واقع این برداشت، برداشتی انحرافی و منحط از موضوع شفاعت ائمّه اطهار و بویژه امام حسین‏علیه السلام است که به سبب عدم طرح درست و مناسب آن و آمیخته شدنش با عقاید و عادت‏های سطحی مردم، این چنین مسخ شده است. از این رو، نمونه‏های این تفکر را فراوان در ادبیات عاشورا مشاهده می‏کنیم:

فتحعلی شاه:

 

بادا فدای خاک رهش صد هزار جان 

چون کرد جان به امت عاصی فدا حسین[4] .

 

وصال شیرازی:

 

دلی می‏خواست یزدان تا سرش زیب سنان گردد 

که در هنگامه محشر شفیع عاصیان گردد[5] .

 

یکی از تعزیه‏ها:

 

برای عذر گناهان شیعه پدرم 

رضا شدم که به خون دست و پا زند پسرم[6] .

 

سروش اصفهانی:

بهر شفاعت گنه دوستان خویش

کردیم سینه را هدف تیر حادثات[7] .

همان‏طور که می‏نگریم، در اینجا منطق قیام و شهادت، منطق فداست. امام حسین‏علیه السلام همانند مسیح فدا شده است تا امت را از ترس جهنم برهاند. همین و بس. بر این اساس است که خواب‏ها و نقل‏های عجیب واگویه و ساخته می‏شود.

مانند این داستان که دزدی که کارش غارت کاروان‏ها بود، در سر راه قافله زایران کمین کرد، ولی خوابش برد و کاروان رفت. در همین حال خواب دید که او را به طرف جهنم می‏برند، ولی جهنم از پذیرش او امتناع می‏کند. علت آن نیز این بود که گرد و غبار زایران کربلا بر تن و لباس او نشسته است. سپس شعری نیز برای آن درست کرده‏اند که:

 

فَإِنَّ النّارَ لَیْسَ لَمْسُ جِسْماً 

عَلَیْهِ غُبارُ زُوّارِ الْحُسَیْنِ[8] .

 

تحریف دومی که در راستای بحث ما صورت گرفته، یک سره جنبه الهی و قدسی و آسمانی بدان بخشیدن و آن را در حد یک دستور خصوصی فرو کاستن است. البته این در واقع، خارج ساختن اندیشه و رفتار امام حسین‏علیه السلام از چارچوب مکتب است که عدم قابلیت پیروی و بهره‏گیری را به همراه دارد و در نهایت، به عقیم‏سازی فرهنگ عاشورا می‏انجامد. وقتی قیام منحصر به امام‏علیه السلام شد، دیگر هیچ آموزه عام دیگر شمولی را نمی‏توان از آن به دست آورد. جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، شهادت‏طلبی، مبارزه‏جویی و...دیگر قابلیت استنتاج از قیام را نمی‏یابد.

 2- برخورد عاطفی صرف با مقوله عزاداری

شاید جدی‏ترین و اصلی‏ترین عامل ورود آسیب‏های متعدد در بنیاد و بنیان فرهنگ عاشورا، اکتفا نمودن به برخورد عاطفی صرف و دوری گزیدن از برخورد عقلانی با مقوله قیام و عزاداری باشد. این مسئله، سبب بروز تحریف وسیع لفظی و معنوی است که اندیشه اصیل عاشورایی و حسینی را به پژمردگی می‏کشاند.

بی شک در صحنه عاشورا، از سوی امام و یارانش، شاهد عاطفی‏ترین صحنه‏ها، و از سوی لشکریان کوفه، شاهد جنایت‏بارترین و دهشتناک‏ترین وقایع هستیم. از این رو، حادثه عاشورا، بعد عاطفی قوی‏ای دارد که از این جهت، می‏توان آن را یک تراژدی دانست. البته این تنها یک رویه از صحنه عاشوراست که در آن جنایت موج می‏زند. عاشورا صحنه دیگری نیز دارد که سرشار از حماسه و زیبایی است و حسین‏علیه السلام و یارانش قهرمان آن‏اند، ولی در فرهنگ عامه، بیشتر شاهد حضور پررنگ بعد تراژدیک عاشورا هستیم، به گونه‏ای که تا حدودی عرصه را بر بعد حماسی تنگ ساخته است.

آنچه بیش از همه در زبان مردم شنیده می‏شود، واژه‏های غریب، مظلوم، تشنه، بی‏کس و مانند این الفاظ است و تشنگی، بی‏آبی، بی‏یاری و غربت امام‏علیه السلام، بسامد بالایی در فرهنگ عامیانه دارد.

البته منظور تخطئه کلی این مسائل نیست که این خود بعدی از ابعاد عاشورا است، بلکه منظور، غلبه این نوع نگرش بر ذهنیت توده مردم است که کمتر از این سطح گذر می‏کند.

این پرداخت افراطی بعد عاطفی قیام، سازنده و پردازنده بیشتر تحریف‏های لفظی و معنوی فرهنگ عاشورا بوده است. جالب این است که این تفکر، با تناقضی آشکار و جدی روبه‏روست. از سویی، امام را به تمامی آسمانی و ملکوتی معرفی می‏کند و از سوی دیگر، هنگام مقایسه، امام را به تمامی فرهنگ عامیانه خود محک می‏زند و آن حضرت را همانند یکی از افراد این فرهنگ می‏انگارد. از این روست که بسیار گفته می‏شود عزاداری امام حسین‏علیه السلام، به دلیل تسلای خاطر حضرت زهراعلیها السلام است؛ چون ایشان همیشه در بهشت بی‏تابی می‏کند و هزار و چهارصد سال است که آرام ندارد.

شهید مطهری‏رحمه الله با تندی به این ایده می‏تازد و می‏گوید:

آیا این حرف مسخره نیست. بعد از هزار و چهارصد سال، هنوز حضرت زهراعلیها السلام احتیاج داشته باشد، در صورتی که به نص خود امام حسین‏علیه السلام به حکم ضرورت دین، بعد از شهادت امام حسین‏علیه السلام، ایشان و حضرت زهراعلیها السلام نزد یکدیگرند. مگر حضرت زهراعلیها السلام بچه است که بعد از هزار و چهارصد سال هنوز بر سر خود بزند.[1]

بر این اساس، عزاداری، نوعی خدمت و تسلای خصوصی و عاطفی شمرده می‏شود. نکته دیگری که به جهت سیطره روح عاطفی صرف پدید می‏آید، این است که امام حسین‏علیه السلام فرد بی‏تقصیر، بی‏یار، مظلوم و بی‏پناهی نمایانده می‏شود که به طرز فجیعی به دست ظالم‏ها و اشقیا به شهادت رسیده و از دست رفته و به قول شهید مطهری نفله شده است.[2]  بنابراین، باید بر امام از دست رفته گریست و عزاداری کرد. همان طور که گفته شد، عمده تحریف لفظی نیز در همین راستا به وجود آمده است. چون غرض این است که بر امام حسین‏علیه السلام که بی‏جهت کشته شده و هنگام شهادت، مادر نیز نداشته است، بگرییم. از این رو، روضه او هر چه جان‏سوزتر و دل‏گدازتر بیان شود، به این هدف نزدیک‏تر است و دل مادرش حضرت زهرا را بیشتر شاد و خنک می‏کند.

جعل داستان عروسی حضرت قاسم در روز عاشورا، باید در همین راستا ارزیابی شود؛ چون داستان عروسی داماد سیزده ساله‏ای که پس از عروسی، هدف شمشیرها قرار می‏گیرد و کشته می‏شود و سر از پیکرش جدا می‏گردد، بسیار جانسوز خواهد بود.

داستان عروسی قاسم‏علیه السلام برای نخستین بار در روضة الشهدای کاشفی آمده است[3]  و منتخب طریحی[4]  نیز آن را نقل کرده و از آن پس، به دلیل همین بعد قوی عاطفی و اشک‏گیر، به شدت رواج یافته است، به طوری که برای قاسم‏علیه السلام حجله عروسی ساختند و در وسط عزاداری نقل پخش می‏کردند. این قصه حتی در اشعار فارسی نیز نمود داشته است. عمان سامانی که یکی از عالی‏ترین منظومه‏های عاشورایی را سروده است نیز از این تحریف مصون نمانده و با مهارتی شگفت، داستان جعلی عروسی قاسم را با این شعر تصویر کرده است:

 

باز دارم راحت و رنجی به هم 

متحد عنوانی از شادی و غم

 

نازپرور نوعروسی هست بکر 

مر مرادر حجله ناموس فکر

 

آنچه قاسم را ز هستی بود نقد 

مر عروسش را به کابین بست عقد[5] .

 

نمونه دیگر، داستان حضور لیلا؟ در کربلاست که بنابر نظر شهید مطهری، هیچ سندی ندارد.

از همین منظر، می‏توان داستان حضور حضرت زهراعلیها السلام بر بالین اباالفضل‏علیه السلام هنگام شهادت آن حضرت و گفتن این سخن را که اگر مادرت نیست، من هستم، جعلی دانست؛ زیرا در هیچ کتابی، حتی کتاب‏های مجهول نیز نیامده است.

داستان حضرت رقیه نیز در همین راستا بسیار جالب توجه است.[6] .

از دیگر موارد، می‏توان به ترسیم چهره حضرت عباس‏علیه السلام بدون دست در همه نقل خواب‏ها و منبرها اشاره کرد. شهید مطهری از همین قماش، داستانی نقل می‏کند که زنی را که در زمان متوکل به زیارت امام حسین‏علیه السلام رفته بود، به دریا انداختند. او فریاد زد یا اباالفضل، آنگاه سواری آمد و گفت رکاب اسب مرا بگیر.

زن گفت: چرا دستت را دراز نمی‏کنی؟ پاسخ داد که من دست در بدن ندارم.[7]  یا آنکه همیشه حضرت زهرا در خواب‏ها و مکاشفات به صورت قد خمیده و دست بر پهلو تصور می‏شود.

افسانه‏هایی چون آب خواستن امام حسین‏علیه السلام در پای منبر علی‏علیه السلام و آب آوردن اباالفضل‏علیه السلام و داستان فاطمه صغرا نیز از همین دست به شمار می‏آید.

همچنان که ملاحظه می‏شود، در این جعل‏ها و تحریف‏ها، مؤلفه‏هایی حضور دارند که موجب عاطفی شدن هر چه بیشتر عزاداری و گریه بیشتر می‏شود و برای مثال، عطش و آب و یا حضور و عدم حضور مادر، سبب پر و بال دادن و پروراندن این گونه تحریف‏ها و جعل‏ها گشته و می‏گردد. در حالی که اگر از برخورد عاطفی پرهیز و با تاریخ و حوادث عاشورا برخورد عقلانی گردد؛ یعنی این مطالب در ترازوی عقل سنجیده شود، بسیاری از این تحریفات روی نمی‏دهد. این موضوع، هم در ارزیابی متون قیام عاشورا و شهادت حسین‏علیه السلام قابلیت بهره‏گیری دارد و هم در شنیده‏های عزاداری. آنکه بر سرش تیغ و قمه می‏زند یا با زنجیر گران، پشتش را مجروح می‏کند، با این نیت که همچون حسین و یارانش باشد، اگر نیک بنگرد که شرایط حسین‏علیه السلام چگونه بود، در خواهد یافت که در آن گونه شرایط است که باید چنین کند.

 3- تبدیل شدن عزاداری به عادت

این مقوله، از آسیب‏های کلی مربوط به آداب دینی است. منظور از عادت نیز، آن چیزی است که بار اندیشه‏ای، برهانی و معنایی خود را به تدریج از دست داده و به هنجارهای تکراری تبدیل شده است.

یکی از دلایل مهمی که فرهنگ عزاداری به طور کامل نتوانسته نقش خود را ایفا کند و آموزه‏های اصلاحی و احیاگرانه قیام عاشورا را بازتاب دهد، همین موضوع است. بار عاطفی این حادثه قوی است. از این رو، ظرفیت عادت‏پذیری آن، به شدت افزایش می‏یابد. بسیاری از آسیب‏های فرهنگ عاشورا، از همین آبشخور سرچشمه می‏گیرد. هنگامی که موضوعی به عادت تبدیل شد، دیگر برای انسان به‏جا آورنده آن، هدف فقط انجام آن است و با بجا آوردن آن، تخلیه روانی می‏شود. در چنین صورتی، انتظار معنادار بودن این عمل و پویایی آن، انتظاری بی‏معناست؛ چرا که از هر تأمل عقلانی و حتی در حد افراط آن؛ هر گونه تأمل عرفانی نیز تهی است. دیگر خود این عمل اصالت خواهد داشت و نه چیزی دیگر. این چنین است که از لحاظ اجتماعی، می‏تواند اثر نامطلوبی نیز داشته باشد؛ یعنی نقش توجیه‏گر و تخدیرگرانه به خود بگیرد. گاهی توجیه‏گر کار زشت به جا آورندگان می‏شود، گاه، دغدغه‏های وجدان را کاهش می‏دهد و گاه نفس ملامت‏گر را به خاموشی وامی‏دارد.



نویسنده: گمگشته | شنبه 87 اسفند 3 ساعت 10:44 عصر |

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
پیکر سالم شهدای مفقود صدر اسلام بعد از چندین دهه
پرواز آخرین شهباز عشق
شهدازنده اند
.......
محل وحی خدا ورطه تخاصم نیست...
[عناوین آرشیوشده]